دخترکی دوسیب دردست داشت.
مادرش گفت:
یکی از دوسیب هایت رابه من میدهی؟
دخترک یک گاز براین سیب زد!
ویک گاز بران سیب!!!
لبخند روی لبان مادر خشکید!
سیمایش داد میزد که چقدر از دخترک ناامید شده
اما دخترک یکی از سیب های گاز زده رابه طرف
مادر گرفت و گفت:
بیا مامان!!
این یکی شیرین تره!!
مادر خشکش زد
چه اندیشه ای باذهن خود کرده بود!...
هرقدرهم باتجربه باشید
قضاوت خود را به تاخیر بیاندازید
وبگذاریدطرف فرصتی برای توضیح داشته باشد..